در قسمتی از کتاب می خوانیم: کسی نمی توانسته از کار جوانی سر درآورد که سرش همیشه توی کار خودش بوده؛ پسری که سالیان سال، بسیجی بودنش را، آن هم بسیجی فعال بودنش را، حتی دوست و فامیل متوجه نشده بوده؛ پسری که خیلی از دوستانش، بعد از شهادتش، متوجه سوریه رفتنش شده اند. این پسر اهل تظاهر و سوء استفاده نبوده. متواضع بوده و می گفته؛ من برای دل خودم و اعتقادِ خودم به بسیج رفته ام، و حالا هم برای وظیفه ای که روی شانه ام سنگینی می کند، راهیِ سوریه می شوم ...