از باده جوشانم وز خرقه فروشانم, از یار چه پوشانم آهسته که سرمستم, ای دلبر خندانم آهسته که سرمستم, ای می بترم از تو من باده ترم از تو, پرجوش ترم از تو آهسته که سرمستم, پیش آی دمی جانم زین بیش مرنجانم, تا از خود ببریدم من عشق تو بگزیدم, خود را چو فنا دیدم آهسته که سرمستم, در پرده چرا باشی آهسته که سرمستم, در مجلس حیرانی جانی است مرا جانی, دزدیده ز رهبانان آهسته که سرمستم, رندی و چو من فاشی بر ملت قلاشی, زان شد که تو می دانی آهسته که سرمستم, ساقی می جانان بگذر ز گران جانان